eurowerbung.at

Radio Irani auf Deutsch

رادیو ایرانی تقدیم می کند: برنامه نوامبر 2021 بخش ششم شاهنامه آینه است برای ایرانیان، پیشگفتاری بر ادبیات استوره ای ایران

از سری برنامه های ویژه بازیابی فرهنگ زیبای ایرانی با استاد جواد پارسای

دوشنبه 01.11.2021 از ساعت 18 تا 19

تهیه کنندگان و گویندگان: فرزانه عمادی و مهدی سلیمی

------------------------------------------------

ما از عشق خواهیم گفت، از شاد زیستن و از شاد بودن
و باز هم از دریای خروشان و جوشان ادبیات پارسی همچنان قطره قطره برای شما عزیزان در این برنامه ها خواهیم سرود.
استاد جواد پارسای

November Sendung 2021, Shahname Ferdosi "Buch der Könige" Teil 6

پیشگفتاری بر ادبیات استوره ای ایران

استوره، افسانه و تاریخ در شاهنامه

استوره در شاهنامه بر بنیان اندیشه و باروهای ایرانی بناشده است. ایرانیان از دیرباز به زمان بیکران باور داشتند. اینگونه اندیشِۀ خردمدار با جاودانه پنداری (طبیعت) پرهام، از سوی ایرانیان هماهنگی کامل دارد. در خداپنداری ایرانی، پرهام بیکران است، همچنانکه زمان بیکران است. در این باور، برای «ماورای طبیعت» نمی‏توان انگاشت. خردورزی ایرانی، اندیشۀ آفرینش از هیچ را در یک لحظه از زمان، آنچنانکه دین پنداران سامی برآن هستند ، برنمی‏تابد. ازاینرو، دخالت ماورای طبیعت در زندگی انسان‏ها نیز، از نگرِ خردورزی، پذیرفتنی نیست. خدای باورداشت ایرانی در بسیاری از نوشتارهای خردمندان و فیلسوفان ایرانی، بگونه ای اندیشمندانه در قلمرو خرد، پرداخته شده است. نه رحیم است و نه رجیم. نه کسی را در آتش خشم و کینه، می‏سوزاند و نه درازایِ چاپلوسی، به بندگان خود «حوری و غلمان» می‏بخشد. جایگاه خدای خردپرورده، بسیار بلندمرتبه و دست نایافتنی است. زمانیکه بدان برسی، «سیمرغ» می‏شوی، یعنی، در پایان راه جستجو، خود را می‏یابی.

در شاهنامۀ فردوسی، آنچنانکه در «خوتای نامک» آمده است، از زمان بیکران سخن درمیان است. «زروان= درنگ خدای» که بیکران و جاودان است، بنا به استورۀ ایران باستان، هزارسال پرهیزگاری کرد، تا او را، فرزندی نیکنهاد آید تا او را «هورمزد» نام دهد. ولی او، در این آیین پرهیزگاری به تردید افتاد. ازاینرو، در بطن اندیشه، دو فرزند پدیدآمدند: «فرزند ذات پرهیزگاری و فرزند ذات تردید». زروان پیمان بسته بود که نخست زاده را «هورمزد» بنامد و پادشاهی جهان را به او واگذارد. ولی، فرزندِ زادۀ تردید که از این پیمان آگاه می‏شود، زودتر از زمان زایش، گام بدنیا می‏گذارد. زروان شگفت زده، می‏پرسد:

«تو کیستی؟

  • «من نخست زادۀ تو هستم و بنا به پیمانی که بستی، باید پادشاهی جهان را بمن واگذار کنی.»

  • «ولی، فرزند من، باید خوشبو و روشن روان باشد. تو زشت و تاریک اندیش هستی و من تو را اهریمن خطاب می‏کنم.»

ولی، زروان، بنا به پیمانی که بسته بود، ناگزیر او را به فرزندی شناخت، ولی گفت: «سلطنت جهان را بمدت نه هزار سال به تو، (اهریمن) واگذارمی‏کنم، اما پس از سرآمدن این مدت، هورمزد تنها پادشاه جهان خواهد بود. هورمزد و اهریمن، هردو از زمان زاده شدند.

آفرینش انسان:

نخست، روان كیومرث یا گیومرت آفریده شد. سپس او با چهرۀ جوان پانزده ساله كالبد گرفت. کیوموث نخستین کدخدای جهان بود. او، برای خود و مردمانش در کوه، کاشانه ساخت و گیاهان را شناسایی کرد. حکیم توس، در شاهنامه از استورۀ آفرینش انسان بدینگونه سخن می‏راند: انسان نخستین از نگر شاهنامه، توانمند و خردورز بود. آنچه در استوره های دیگر سرزمین‏ها به خدایان نسبت داده شده، در شاهنامه، از وجود انسان برمی‏آید.خط و هنر و کشاورزی و خانه سازی از یافته ها و توانایی های انسان شمرده می‏شود.

شنیدم ز دانا دگرگونه زین

چه دانیم راز جهان آفرین

ز نام و نشان و گمان برتر است

نگارنده برشده گوهر است


در شاهنامه، سخن از ایزدان است. ایزدان فرشتگانی هستند که هریک بخشی از امورات دنیا را در دست دارند. ایزدبانو آناهیتا، ایزد آب‏هاست. ایزدمهر، ایزد روشنایی و فروغ جاویدان است. واژۀ «خدا» در پهلوی و پازند، همان واژۀ «خواتای» بمعنای شاه است و «خواتای نامک» همان شاهنامه است که در زمان ساسانیان مدون بود. درباره آفرینش جهان فردوسی باورهای ایرانیان باستان را پایه قرارمی‏دهد: جهان از چهار آخشیج (عنصر): آب و باد و خاک و آتش آفریده شده است. ترتیب آفرینش در شاهنامه نیز همان است که در باور ایرانیان بوده و در فروردین یشت نیز آمده است: نخست آسمان، سپس آب، سپس زمین، گیاهان، جانداران و در پایان انسان آفریده شده است.

از آغاز باید که دانی درست

سر مایۀ گوهران از نخست

سرمایۀ گوهران این چهار

برآورده بی‌رنج و بی‌روزگار

یکی آتشی برشده تابناک

میان آب و باد از بر تیره خاک

نخستین که آتش به جنبش دمید

ز گرمیش پس خشکی آمد پدید

وزان پس ز آرام سردی نمود

ز سردی همان باز تری فزود

چو این چار گوهر به جای آمدند

ز بهر سپنجی سرای آمدند

گهرها یک اندر دگر ساخته

ز هرگونه گردن برافراخته

در این استوره ها درخت و کوه از زمین میروید و می‏بالد و نیرویی از بالا آن‏ها را نمی‏آفریند:

چو دریا و چون کوه و چون دشت و راغ

زمین شد به کردار روشن چراغ

ببالید کوه، آب‏ها بر دمید

سر رستنی سوی بالا کشید

زمین را بلندی نبد جایگاه

یکی مرکزی تیره بود و سیاه

ستاره برو بر شگفتی نمود

به خاک اندرون روشنائی فزود

همی بر شد آتش فرود آمد آب

همی گشت گرد زمین آفتاب

گیا رست با چند گونه درخت

به زیر اندر آمد سرانشان ز بخت

ببالد ندارد جز این نیرویی

نپوید چو پویندگان هر سویی

وزان پس چو جنبنده آمد پدید

همه رستنی زیر خویش آورید

انسان است که با خرد خویش، کلید همه رازهای جهان را در دست دارد و گرانیگاه اندیشۀ فردوسی است:

چو زین بگذری مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرندۀ هوش و رای و خرد

مر او را دد و دام فرمان برد

فردوسی از همان آغاز شاهنامه بر نقش سترگ انسان در جهان اشاره می‏کند:

ترا از دو گیتی برآورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

نخستین فطرت پسین شمار

تویی خویشتن را به بازی مدار

نخستین انسان، گیومرت (کیومرث) است که در کوه کاشانه بنامی‏کند:

پژوهنده نامه باستان

که از پهلوانان زند داستان

چنین گفت که آیین تخت و کلاه

کیومرث آورد و او بود شاه

کیومرث بود بر جهان کدخدای

نخستین بکوه اندرون ساخت جای

سر تخت و بختش آمد ز کوه

پلنگینه پوشید خود با گروه

کیومرث بر دیوان نیز فرمانروایی داشت. با کیومرث شاهنامه آغاز می‏شود و با کیومرث استوره رخ می‏نماید. در بخش نخست شاهنامه، نقش استوره و افسانه پررنگ است. در بخش دوم شاهنامه، نقش موجودات استوره ای به چند پدیده محدود شده است. در این بخش، افسانه و تاریخ بهم می‏آمیزند، ولی بخش تاریخ، و جایگاه‏های تاریخی مندرج در این بخش، مستند نیستند. داستان، با فریدون آغاز می‏شود او، قلمرو خود را بین سه فرزندش تقسیم می‏کند: سرزمین مغرب به سام، سرزمین مشرق به تور و سرزمین خورسید به ایرج واگذارمی‏شود. به آرزوی فریدون، این سه فرزند در سرزمین های خود، باید با نیک پنداری، در ناز و نعمت به آبادی و حکمرانی بپردازند. ولی، هیچ پدیدۀ اجتماعی نیز پایدار نیست. رقابت بین توران و ایران و گاه دخالت دیوان و جانداران استوره ای، صفحات خوتای نامک را پدیدمی‏آورند. این کتاب، مبنای سرایش شاهنامه به شعر فارسی بدست حکیم سخنپرور، فردوسی بزرگ می‏رسد. حکیم سخن، سی سال براین شاهکار عمر می‏بخشد و مجموعه ای گرانبها، می‏آفریند و بدست فرزندان ایران می‏سپارد، تا آنان، فرهنگ و زبان فارسی ایرانی را از گزند روزگار و حرص و بُخل اهریمنان دشمن خوی صیانت کنند.

پایان بخش ششم

 
 
irani.at

 

eurowerbung.at